با وجود اینکه نگرانی­های کودکان حتی در کودکان بدون اختلال­های اضطرابی مشترک است، تاکنون در خصوص نگرانی­های دوره کودکی پژوهش کمی انجام شده است (لتس و پرین[۴]، ۱۹۹۷،به نقل از رفیعی و سبحانیان،۱۳۸۲)۰

 

با مقایسه سازه نگرانی، در کودکان با اختلال­های اضطرابی، اختلال نارسایی توجه/ بیش­فعالی و کودکان بدون اختلال نشان داده شد که در محتوای نگرانی­های کودکان در سه گروه تفاوتی وجود ندارد. اگرچه کودکان با اختلال­های اضطرابی نگرانی بیشتری را نسبت به دو گروه دیگر ابراز کرده بودند، در واقع در کودکان با اختلال­های اضطرابی فراوانی نگرانی­هایشان، و نه محتوای نگرانی­های آن ها وجه مشخصه اختلال ‌می‌باشد. البته کودکان و نوجوانان با اختلال وسواس افکار مزاحم اجباری دارند که اغلب ماهیت غیرواقعی دارد. ‌بنابرین‏ برخلاف محتوای نگرانی­ها، محتوای وسواس­ها بسیار غیرمعمول است، هر چند که وسواس­ها نیز همانند نگرانی­ها قابل استدلال نیستند و هر دو گروه با اختلال اضطراب فراگیر و وسواس اجباری احساس ‌می‌کنند که هیچ کنترلی بر افکارشان ندارند. به طور کلی شناخت­های کودکان مضطرب ممکن است از نظر محتوا، شدت فراوانی و کنترل­پذیری متفاوت باشد. به نظر می­رسد که عامل سن و رشد شناختی بیش از نشانه شناختی جسمانی در جنبه­ های شناختی اختلال­های اضطرابی نقش دارد. در برخی کودکان این شناخت­ها حضور ندارند، در برخی نگرانی­های مبهمی گزارش می­ شود و برخی نیز افکاری مشابه افکار بزرگسالان مضطرب دارند.

 

انواع اضطراب

 

انستیل برگر دو نوع اضطراب را بیان می­ کند: اضطراب حالتی و اضطراب صفتی یا خصیصه ای

 

اضطراب به نوعی هیجانی آنی که به وسیله تنش و بیم مشخص می­ شود اطلاق می­گردد. این اضطراب به وسیله احساسات ذهنی و آگاهانه، تنش و بیم که با فعال­سازی یا برانگیختگی سیستم عصبی خودکار توأم است، مشخص می­ شود.

 

اضطراب عبارت است از پیش آمادگی نسبت به برخی موقعیت­های معین به عنوان موقعیتی تهدیدآمیز و پاسخ دادن در اینگونه موقعیت­ها همراه با سطوح مختلف اضطراب حالتی، این اضطراب یک انگیزه یا پیش­آمادگی رفتاری اکتسابی است، که فرد را جهت ادراک موقعیت­هایی که از نظر عینی بی­خطر هستند به عنوان موقعیتی تهدید کننده و پاسخ ‌به این موقعیت­ها همراه با واکنش بر اضطراب حالتی که تناسبی با میزان خطر عینی ندارد، بر می­انگیزد (ماکینبام[۵]، به نقل از مبینی، ۱۳۸۶).

 

نقش والدین در ایجاد و تداوم اختلالات اضطرابی

 

والدین ضمن اینکه می ­توانند وارث یک آمادگی زیستی برای ابتلا ‌به این اختلال باشند به شیوه ­های دیگر مثل سبک­های والدینی[۶] سبک­های ارتباطی و الگوسازی[۷] نیز در ایجاد و تداوم اختلال مؤثرند. رفتارهای والدینی شامل طرد والدینی (مثل انتقاد، فقدان ارتباط و فقدان عاطفه) و کنترل والدینی (مثل فزون حمایتگری و فزون­کنترلی و فقدان خودمختاری[۸] به فرزند) با انواع اضطراب و خصوصاًً اضطراب اجتماعی مرتبط می­باشند، (ویکس[۹] و همکاران، ۲۰۰۹،به نقل از رشیدی بور،۱۳۹۰). پژوهش­های گریلس (۲۰۱۱) و ویکس و همکاران (۲۰۰۹) از تأثیرگذاری سبک­های والدینی بر اختلال اضطرابی حمایت کردند. در نمونه ­های ایرانی هم پژوهش بی­طرف و همکاران (۱۳۹۰) نشان داد هراس اجتماعی با سبک والدگری مستبدانه[۱۰] همبستگی مثبت دارد، در حالی که با سبک والدگری مقتدارنه[۱۱] همبستگی منفی معنادار دارد.

 

هر چند تاکنون به خوبی درک نشده که چه­طور شیوه ­های مراقبتی والدین با خلق­وخوی فرزندان تعامل ‌می‌کنند و چه چیزی بین سبک فرزندپروری و اختلالات اضطرابی میانجی­گری دارد اما به نظر می­رسد باورهای اصلی که تحقیقات تجربی زیادی درباره آن ها نشده می ­توانند به عنوان یک میانجی عمل کنند. سبک فرزندپروری والدین که از طریق انتقاد، شرمساری و یا مراقبت افراطی به وجود می ­آید این پیام را به کودک منتقل می­ کند که در روابط اجتماعی ناتوان، فاقد صلاحیت و ناکارآمد است و دیگران را منتقد کارهای خود و دلیل انزوای رفتارش بداند (خورشیدزاده، ۱۳۹۰).

 

والدین فاقد گرمی و حمایت منجر به ایجاد سبک دلبستگی ناایمن در فرزند خود می­شوند که با اضطراب اجتماعی رابطه مستقیم و معنادار دارد (فیدن[۱۲]، ۲۰۰۱). داده ­ها از ارتباط بین دلبستگی والد فرزند با SAD حمایت ‌می‌کنند. (به نقل از رشیدی بور،۱۳۹۰ )

 

تعریف دلبستگی

 

    • دلبستگی پیوندی عاطفی است که افراد با یک موضوع دلبستگی که فراهم کننده­ احساس امنیت و راحتی اوست، برقرار ‌می‌کنند. این یک مسئله­ اساسی در سازگاری اجتماعی و روانشناختی در سرتاسر طول عمر است۰ دلبستگی اشاره دارد به فراهم بودن یک منبع مطمئن برای کودک، زمانی­که پریشان و ناراحت است و همچنین یک پایگاه امن، برای کاوشگری (گراسمن و واترز[۱۳]، ۲۰۰۵).

 

    • دلبستگی دارای مبنای تکاملی است که در خدمت حفظ بقای کودک است و رابطه­ است دوسویه بین مراقب و کودک که منجر می­ شود کودک به شیوه­ای رفتار کند تا نزدیکی با مراقب خود را حفظ کند. چیزی که تأمین کننده­ امنیت در این رابطه است، میزان حساس بودن مراقب نسبت به نیازهای کودک است (بوگلز و برچمن[۱۴]، ۲۰۰۶).

 

  • دلبستگی متشکل است از مجموعه ­ای از رفتارها که منتج به دست­یابی و حفظ مجاورت مطلوب با یک فرد معین (موضوع دلبستگی) می­گردد. فردی که شخص او را در کنار آمدن با جهان تواناتر می­بیند. وقتی که شخص در یک موقعیت آسیب­زا قرار دارد، گرسنه یا بیمار است، زمانی است که بیشترین رفتارهای دلبستگی از وی سر می­زند و زمانی که موضوع دلبستگی حمایت لازم را فراهم می­ کند، این رفتارها غیرفعال می­شوند (اردمن وکافری[۱۵]، ۲۰۰۳).

اهمیت دلبستگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...